امام علی علیه السلام فرمود:....( وحضرت خطبه بدون الف را ایراد فرمودند.) [1]
ما در اینجا به نقل این مطلب از ابن شهر آشوب اکتفا می نماییم:
ابن شهرآشوب در المناقب آل أبی طالب به نقل از امام رضاعلیه السلام ، از پدران بزرگوارش می گوید: یاران [ پیامبرصلی الله علیه وآله] گِرد آمدند و در این خصوصْ سخن میگفتند که «الف» در کلام ، بیشتر از دیگر حروف ، کاربُرد دارد . امام علیعلیه السلام به بِداهه و بیدرنگ ، سخنان زیبایی [ بدون الف] ایراد فرمود که اوّلش چنین بود: «حمِدْتُ مَن عَظُمَتْ مِنَّتهُ، وَ سَبَغَتْ نِغْمَتُهُ، وَ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَدَتْ مَشِیَّتُهُ، وَ بَلَغَتْ قَضِیَّتُهُ... سپاسْ میگویم کسی را که منّتش عظیم ، نعمتش فراگیر ، رحمتش پیشاپیش ، کلامش کامل ، ارادهاش نافذ و فرمانش رساست . . .» تا آخر خطبه . .
آنگاه ، بدون درنگ نمودن، سخنانی بدون نقطه فرمود که آغازش چنین است: « الحَمْدُ لِلَّهِ أهْلَ الحَمْدِ وَ مَأوَاهُ، وَ لَهُ أوْکَدُ الحَمْدِ وَ أحْلاَهُ، وَ أسْرَعُ الحَمْدِ وَ أسْرَاهُ، وَ أطْهَرُ الحَمْدِ وَ أسْمَاهُ، وَ أکْرَمُ الحَمْدِ وَ أَوْلاَهُ ... سپاسْ خدای را که شایسته و سزاوار سپاس است ، و سپاسِ با تأکید و شیرینتر و سریعتر و آشکارتر و والاتر و گرامیتر و شایستهتر ، از آنِ اوست . . .» تا آخر خطبه .
هر دوی این دو خطبه را در [ کتاب خود:] المکنون و المخزون آوردهام .
[1] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 19 ص 140 و نیز رجوع کنید به: مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 48،کفایه الطالب ص 393، مطالب السؤول: ص 60 ، بحارالانوار، ج 41، ص 304، فضائل آل الرسول فی المعقول و المنقول، تالیف حسون ملارجی الدلفی، ص 14، شرح نهجالبلاغه علامه خوئی، ج 1، ص 210، نهج السعاده فی مستدرک نهجالبلاغه، ج 1، ص 82، کنزالعمال، چاپ هند، ج 8، ص 221، مصباح کفعمی، باب 49، ص 741، مخزن اللئالی، بانو مجتهدهی امین، ص 125 الی 137، علی علیهالسلام از ولادت تا شهادت، سید محمد کاظم قزوینی، ص 220 الی 211، سفینه البحار، ج 1، ص 397، زندگانی امیرالمومنین علی علیهالسلام، حسین عمادزاده، ج 2، ص 90، نهج الخطابه، ج 2، ص 245، آیت الله علمالهدی خراسانی، نهجالبلاغه الثانی، خطبه 4، ص 75 -80، نهجالبلاغه به زبان انگلیسی، ص 296 -302، قضائ امیرالمؤمنین تألیف محمد تقی شوشتری، ص163 که خطبه که در ذیل آمده از آن نقل شده است.
خطبه بدون الف
حَمِدْتُ وَ عَظِمْتُ مَنْ عَظُمَتْ مِنَّتُهُ وَ سَبَقَتْ نَعْتُهُ وَسَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبُهُ وَ تَمَّتْ کَلِمَتُهُ وَ نَفِذَتْ مَشِیَّتُهُ وَ بَلَغَتْ قَضِیَّتُهُ.
حَمِدْتُهُ مُقرٌّ لربوبیّته مِتَخضّع لعبودیّته، متضلّ من خطیئته، معترف بتوحیده مؤَمّلٌ مِن رَبّه مَغفِرَةً تُنجیه یوم یشغل عن فصیلة و بنیه.
و نَستعینه و نَسترشده و نَستهدیه و نُؤمن به و نَتوکَّل علیه و شهدتُ له تشهیدٌ مخلصٌ و موقنٌ و فردته تفرید مؤمن متیقّن و وحّدته توحیدُ عبدٍ مذعنٍ لَیس بِه شریکٌ فی مُلکه و لم یکن له ولیٌّ فی صُنعه.
جَلَّ عَن مُشِیرٍ و وزیرٍ فی عونٍ و معینٍ و نظیرٍ.
- ۰ نظر
- ۱۱ تیر ۹۳ ، ۲۳:۵۵